۳۳ مطلب با موضوع «درددل» ثبت شده است

بارها و بارها

بارها دوستت داشتم
بارها از نو عاشقت شدم
بارها تو را خواستم
از خدای خودم
از آسمانِ این شهر
از هر کسی‌ که ممکن بود گمشده باشد
از هر کسی‌ که ممکن بود گم کرده‌ای داشته باشد
اگر فردا بیایی
با آدمی‌ چنان سرشار از عشق
که از شوقِ آغوشی که نیست چنین دیوانه وار می‌‌نویسد چه خواهی‌ کرد
با غریقی که چشمانش پر از جای خالی‌ توست چه خواهی‌ کرد
اگر فردا بیایی
با خودم، با خدایی که بارها و بارها راندمش، چه خواهم کرد ؟؟

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

همان قدر بیچاره...

شاید باورت نشود
گاهی
از شدت دلتنگی
راضی به هرچه بودن میشوم بجز خودم!!
مثلاً همین امروز
آرزو می کردم
شاپرک گرفتار
در تار عنکبوت گوشه ی اتاقت باشم
همان قدر نزدیک
همان قدر بیچاره...

#فرزاد_عصر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

متهم

متهم!

تظاهر می‌کنم که ترسیده‌ام
تظاهر می‌کنم به بُن‌بَست رسیده‌ام
تظاهر می‌کنم که پیر، که خسته، که بی‌حواس!
پَرت می‌روم که عده‌ای خیال کنند
امید ماندنم در سر نیست
یا لااقل ... علاقه به رفتنم را حرفی، چیزی، چراغی ...!

دستم به قلم نمی‌رود
کلماتم کناره گرفته‌اند
و سکوت ... سایه‌اش سنگین است،
و خلوتی که گاه یادم می‌رود خانه‌ی خودِ من است.
از اعتمادِ کاملِ پَرده به باد بیزارم
از خیانتِ همهمه به خاموشی
از دیو و از شنیدن، از دیوار.
برای من
دوست داشتن
آخرین دلیلِ دانایی‌ست
اما هوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامتِ رستگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحملِ سکوتش طولانی‌ست
چقدر ...

نباید کسی بفهمد
دل و دستِ این خسته‌ی خراب
از خوابِ زندگی می‌لرزد.
باید تظاهر کنم حالم خوب است
راحت‌ام، راضی‌ام، رها ...
راهی نیست.
مجبورم!
باید به اعتمادِ آسوده‌ی سایه به آفتاب برگردم.

#سیدعلی_صالحی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نگاه کن

نگاه کن

نگاه کن
شراره ای مرا به کام میکشد!
مرا ب اوج میبرد

مرا به دام میکشد

نگاه گن
تمام آسمان من
پر از شهاب میشود
تمام هستیم , خراب میشود 

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰

دلت که شکست

ﺩﻟــــــــــــــــــﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ،
ﺳـــــــــــــــﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﺑـــــــــــــﺎﻻ !.. ﺗﻼﻓﯽ ﻧﮑﻦ ، ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﻥ ، ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺵ.
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ؛ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﮔﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺰ ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺪﺍﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻨﯽ
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺎﺩﯾﺶ، ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺑﻮﺩ…
ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ.
ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻦ،ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺗﺮ !..

#زمین_گرد_است

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

فکرش را نکن

عاشقی درد است و تحقیر است فکرش را نکن
دست وپاگیرست و زنجیر است فکرش را نکن
هم جدایی هم وصالش قصه و افسانه است
دم به دم با ناله درگیر است فکرش را نکن

قلب عاشق دائمادرمعرض نیش است وبس
عاقبت هم زخم شمشیرست فکرش را نکن

اولش آسان خودش را میزند جا ، نانجیب
آخرش عاشق زمین گیرست فکرش رانکن
عمر عاشق میشود،صرف خیالات عبس
درجوانی چهره اش پیرست فکرش را نکن

گه غمین است و گهی شاد و گهی بی اعتنا
هرکه شد - از زندگی سیر است،فکرش را نکن

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خاموش کن فانوس وابستگی را

ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩم مقابلت " ﺁﺩﻡ " ﻧﯿﺴﺖ ....
ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻦ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ...
ﮔﺎﻫــــــﮯ ﭼﻪ ﺍﺻـــــﺮﺍﺭ ﺑــــﻴﻬﻮﺩﻩ ﺍﻳﺴـــــﺖ ...
ﺍﺛــــﺒﺎﺕ ﺩﻭﺳــــــﺖ ﺩﺍﺷـــﺘﻨﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ،
ﻣــــــﻌﺮﻓﺖ ﻫﺎﮮ ﺑﯽ ﺟﺎﻳﻤﺎﻥ ...
ﻣـــــﻬﺮﺑﺎﻧﮯ ﻛﺮﺩﻥ ﻫﺎﮮ ﺍﻟـــﻜﻴﻤﺎﻥ ...
ﺑﻬﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﺎﮮ ﺑــــــﻴﺶ ﺍﺯ ﺣﺪﻣﺎﻥ ...
ﺗــــﻼﺵ ﻫﺎﮮ ﺑﮯ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺍﮮ ﺣﻔﻆ ﺭﺍﺑـــﻄﻪ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ !
ﻭﻗﺘﮯ ﺑﺮﺍﮮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﮮ ﺍﻣﺮﻭﺯﮮ ﺧﻮﺑﮯ ﻭ ﺑﺪﮮ ﻳﻜسان ﺍﺳـــﺖ !
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ " ﺣﻮﺍ " ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ویرانی

دلم برای ماندنت ضعف
میرود
بیا ماندنی شو
در آبادی
شعرهایم
نگذار
کارم ب ویرانی
بکشد...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

تمامش

تمام آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست

ده‌ها کتاب می‌شود

اما تمام چیزی که در دلم هست

فقط دو کلمه است

“دوستت دارم”

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

شکایت

عکس و تصویر ایـــنـــقـــدر نــــــــــکن نـــصـــیــحـــت مــــیــــشــــم اذیــــت•° بـــعــدش بــــا ایـــن وضـــعـــیـــت یـــه چـــیـــزے مــــیـــگــــم کـــه نــــمـــونـــه واســـت ...

بیت بیت غزل از درد شکایت دارد
شعرهایم همه از هجر روایت دارد

غزل امروز فقط وصف نگاه تو شده
زچه رو چشم تو انقدر حکایت دارد

بعد یک عمر تو را وصف نمودن به خیال
دیده از چشم تو انگار خجالت دارد

قلب بیمار من امروز تو را میخواهد
شاید امروز نیازی به عیادت دارد

سال ها در گذر و عمر به پایان نزدیک
صبرم انگار به ایوب شباهت دارد

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰